پارت شصت و پنجم

زمان ارسال : ۴۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه


-دیدمش سمآء. اومده. اون کثافت الان خونه‌ی منه.

حالا که داشتم از قاتل عشقم حرف می‌زدم تمام تنم گُر گرفته بود.

-خوبی همتا. شمُرده حرف بزن بفهمم چی میگی.

دستم را روی قفسه‌ی سینه‌ام فشردم و آهی لرزان از کنج آن بیرون آمد. < ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.